Epiviosis یک بازی VR FPS است که برای Oculus Quest 1 و 2 ساخته شده است. "Epiviosis" کلمه یونانی "Survival" است. اکشن سریع، محیط قابل تخریب، انواع مختل...
لطفا ورود برای تماس با این نویسنده
اپیوویوزیس، اصطلاحی که ریشههایش را در بیولوژی و توصیف همزیستی یک ارگانیسم با دیگری، غالباً به گونهای وابسته یا حتی تا حدودی انگلی، پیدا میکند، اکنون در حال یافتن جلوههای جدیدی در قلمروهای دیجیتالی است. در دنیای بازیهای واقعیت مجازی (VR)، به ویژه بر روی پلتفرم قدرتمندی مانند متا کوئست، این مفهوم میتواند فراتر از صرف یک رابطه بیولوژیکی، به یک الگوی طراحی بازی پیچیده و جذاب تبدیل شود. تصور کنید موجودیتها، اشیاء یا حتی بخشهایی از جهان بازی که هستی، قدرت یا عملکردشان به طور جداییناپذیری به حضور، عملکرد یا حتی افکار بازیکن گره خورده است. این نه تنها چالشهای جدیدی برای توسعهدهندگان ایجاد میکند، بلکه لایههای عمیقی از تعامل و غوطهوری را برای بازیکنان به ارمغان میآورد.
در هسته خود، اپیوویوزیس در بازیهای VR میتواند به معنای خلق روابطی باشد که در آن یک عنصر بازی (چه یک NPC، یک آیتم جادویی، یک مکان یا حتی یک توانایی) برای وجود یا تکامل خود به بازیکن "نیاز" دارد. این نیاز میتواند آشکار باشد، مانند یک گیاه نورانی که تنها در حضور بازیکن شکوفا میشود، یا پنهان، مانند یک نهاد باستانی که از تصمیمات و انتخابهای بازیکن تغذیه میکند. برخلاف روابط سنتی بازیکن-NPC که معمولاً در آن NPCها به بازیکن ماموریت میدهند یا او را دنبال میکنند، در اینجا وابستگی عمیقتری وجود دارد؛ یک نوع همزیستی که در آن سرنوشت یکی به دیگری پیوند خورده است. این میتواند به صورت یک موجود کوچک و ضعیف ظاهر شود که باید توسط بازیکن حمل و محافظت شود تا قدرت بگیرد، یا به عنوان یک بیماری مرموز که به بازیکن تواناییهای خارقالعاده میدهد اما به بهای از دست دادن سلامت روانی یا جسمی او.
متا کوئست با قابلیتهای غوطهوری بینظیر خود، بستری ایدهآل برای کاوش این روابط اپیوویوزی است. حس "حضور" در واقعیت مجازی باعث میشود که این موجودیتهای وابسته بسیار واقعیتر و ملموستر به نظر برسند. وقتی یک موجود مجازی کوچک در دستان شما قرار میگیرد و میدانید که زندگیاش به لمس شما، حرکت شما یا حتی جهت نگاهتان بستگی دارد، بار عاطفی و مسئولیتپذیری به مراتب بیشتر از یک بازی دوبعدی یا حتی سهبعدی سنتی خواهد بود. ردیابی دست پیشرفته، بازخورد لمسی (هپتیک) و صدای فضایی، همگی میتوانند در انتقال این حس وابستگی و ارتباط، نقش کلیدی ایفا کنند. تصور کنید یک موجود انگلی کوچک روی بازوی شما میخزد و هر بار که با محیط تعامل میکنید، بازخورد لمسی ظریفی دریافت میکنید که نشان میدهد در حال تغذیه است و رشد میکند.
یکی از جالبترین کاربردهای اپیوویوزیس در طراحی بازی، در پویاییهای روایت و گیمپلی نهفته است. فرض کنید در یک بازی بقا و اکتشاف، یک بذر مرموز پیدا میکنید که برای رشد به انرژی حیاتی شما نیاز دارد. این بذر ممکن است در ازای این انرژی، تواناییهای جدیدی مانند نورافشانی در تاریکی یا ترمیم جراحات را به شما بدهد. اما آیا این رابطه پایدار است؟ آیا همیشه به نفع شماست؟ اینجاست که معضلات اخلاقی و تصمیمگیریهای سخت وارد میشوند. آیا حاضرید بخشی از خود را قربانی کنید تا یک موجود دیگر زنده بماند یا به شما کمک کند؟ یا ترجیح میدهید آن را رها کرده و مسیر دیگری را در پیش بگیرید، حتی اگر به معنای از دست دادن مزایای آن باشد؟ این نوع انتخابها عمق بیسابقهای به تجربیات بازی میدهند.
در یک بازی پازل یا ماجراجویی، اپیوویوزیس میتواند به شکل یک "راهنمای سایه" ظاهر شود، موجودیتی نامرئی که به بازیکن چسبیده و تنها زمانی خود را آشکار میکند که بازیکن در معرض خطر است یا به کمک نیاز دارد. این موجود ممکن است مسیرهای پنهان را نشان دهد، موانع را برطرف کند یا حتی کنترل موقتی بر محیط را فراهم آورد، اما در ازای آن، بخشی از حافظه بازیکن را محو کند یا او را به سمت تصمیمات مشکوک سوق دهد. این نوع روابط متقابل، که هم سودمند و هم بالقوه خطرناک هستند، میتوانند حس رمز و راز و عدم اطمینان را به طور چشمگیری افزایش دهند و بازیکن را دائماً در مورد ماهیت واقعی همراه خود به فکر وادارند.
حتی در بازیهای اجتماعی واقعیت مجازی، اپیوویوزیس میتواند بُعد جدیدی پیدا کند. تصور کنید آواتارها بتوانند "حیوانات خانگی دیجیتالی" داشته باشند که نه تنها برای سرگرمی هستند، بلکه واقعاً از تعاملات اجتماعی بازیکن یا حتی از دادههای خاصی که آواتار تولید میکند، تغذیه میکنند. این موجودات ممکن است در ازای این "تغذیه"، ویژگیهای بصری منحصربهفردی به آواتار اضافه کنند، قابلیتهای اجتماعی خاصی را فعال کنند یا حتی به بازیکن کمک کنند تا با آواتارهای دیگر ارتباطات عمیقتری برقرار کند. این میتواند به یک بازی اجتماعی با لایههای پنهان از وابستگی و پاداش تبدیل شود، که در آن هر بازیکن به طور ناخواسته میزبان یک اکوسیستم دیجیتالی کوچک است.
چالشهای توسعهدهندگان در پیادهسازی مفهوم اپیوویوزیس در متا کوئست نیز قابل توجه است. ایجاد تعادل میان مزایا و معایب این روابط برای بازیکن، بدون اینکه تجربه بازی را خستهکننده یا بیش از حد تنبیهی کند، یک هنر است. تضمین این که بازیکنان، حتی در یک رابطه وابستگی، همچنان احساس کنترل و عاملیت خود را حفظ میکنند، حیاتی است. همچنین، مسائل فنی مربوط به هوش مصنوعی پیچیده، مدیریت منابع حیاتی و وضعیتهای پایدار برای این موجودیتهای اپیوویوزی، نیازمند نوآوری و برنامهریزی دقیق است. توسعهدهندگان باید به این فکر کنند که چگونه این روابط را نه تنها به صورت مکانیکی، بلکه به صورت روایتی و احساسی نیز عمیق کنند.
از منظر اخلاقی، خلق زندگی دیجیتالی که ذاتاً وابسته است، سؤالات جالبی را مطرح میکند. آیا بازیکنان نسبت به موجوداتی که هستیشان به آنها وابسته است، مسئولیتی اخلاقی دارند؟ واکنش بازیکنان به "سوءاستفاده" یا "مراقبت" از چنین موجوداتی چگونه خواهد بود؟ آیا میتوان از این روابط برای آموزش مفاهیم همدلی، مسئولیتپذیری یا حتی پیامدهای خودخواهی استفاده کرد؟ واقعیت مجازی این قدرت را دارد که این سؤالات انتزاعی را به تجربیات شخصی و ملموس تبدیل کند و بازیکنان را مجبور کند تا با انتخابهای دشوار روبرو شوند.
آینده اپیوویوزیس در VR بسیار هیجانانگیز به نظر میرسد. میتوانیم شاهد سیستمهای همزیستی پیچیدهتر و خودتکاملیافتهتری باشیم که بر اساس رفتارهای بازیکن در طول زمان تغییر میکنند و رشد میکنند. حتی ممکن است شاهد اپیوویوزیس فراتر از یک بازی باشیم، جایی که یک موجودیت وابسته از یک بازی میتواند به بازی دیگری با بازیکن مهاجرت کند و تأثیرات خود را در آنجا نیز اعمال کند. مفهوم همراهان هوش مصنوعی که به طور واقعی بر اساس رفتار میزبان خود (بازیکن) تکامل مییابند و حتی هویت خاص خود را پیدا میکنند، میتواند خطوط بین بازیکن، جهان بازی و موجودیتهای درون بازی را محو کند.
در نهایت، اپیوویوزیس نه تنها یک اصطلاح بیولوژیکی، بلکه یک فلسفه طراحی بازی قدرتمند است که میتواند مرزهای تعامل بازیکن در واقعیت مجازی را جابجا کند. متا کوئست، با تواناییهای غوطهورکننده و پتانسیل بالای خود برای نوآوری، بستری بینظیر برای کاوش این روابط پیچیده و چندوجهی فراهم میآورد. با ورود به این قلمروهای جدید، توسعهدهندگان میتوانند تجربیاتی خلق کنند که نه تنها سرگرمکننده هستند، بلکه بازیکنان را به چالش میکشند تا در مورد مسئولیت، وابستگی و ماهیت ارتباط در دنیای دیجیتال بیندیشند. این تنها آغاز راه برای همزیستی میان انسان و موجودیتهای مجازی در پلتفرمهای VR است و آیندهای پر از پویاییهای جذاب و داستانهای فراموشنشدنی را نوید میدهد.