سال 1987 است، و در حالی که ساعت نیمه شب در شهر کوچک گالوس کریک، ایالات متحده آمریکا است. دیجی فارست نش در رادیو شهر بزرگ به صورت زنده روی آنتن میرود...
لطفا ورود برای تماس با این نویسنده
بازی "کیلر فریکوئنسی" (Killer Frequency) برای هدستهای واقعیت مجازی متا کوئست، تجربهای منحصر به فرد و جذاب را ارائه میدهد که ترکیبی ماهرانه از ژانرهای وحشت، معمایی و کمدی سیاه است. این بازی که توسط استودیوی Team17 توسعه یافته، بازیکنان را به دل یک فیلم اسلشر دهه ۸۰ میلادی پرتاب میکند، اما نه در نقش یک قربانی یا قهرمان اکشن، بلکه در جایگاه یک دیجی رادیو که باید از طریق امواج رادیویی جان مردم شهر را نجات دهد. این مفهوم تازه، همراه با فضاسازی غنی و داستانپردازی گیرا، "کیلر فریکوئنسی" را به یکی از عناوین برجسته در کتابخانه بازیهای VR تبدیل کرده است. هر لحظه از بازی، از تماسهای تلفنی مرموز گرفته تا معمای نجات تماسگیرندگان، هیجان و چالش خاص خود را دارد و تجربهای فراموشنشدنی را برای بازیکنان رقم میزند.
فضاسازی بازی در دهه ۱۹۸۰، با جزئیات بصری و صوتی دقیق، به شکلی هنرمندانه پیادهسازی شده است. بازیکنان خود را در یک ایستگاه رادیویی قدیمی به نام KFAM در شهر کوچک و آرام "کریک فالز" (Kreek Falls) مییابند که ناگهان با سلسلهای از قتلهای وحشتناک مواجه میشود. نورپردازی نئونی، پوسترها و دکوراسیون استودیوی رادیو، همگی به خوبی حس و حال آن دوران را منتقل میکنند. موسیقی متن و جلوههای صوتی بازی نیز نقش کلیدی در ایجاد اتمسفر تنشزا و در عین حال کمدی دارند؛ از موسیقی سینثویو (synthwave) گرفته تا صدای خشخش رادیو و فریادهای از راه دور. واقعیت مجازی به بازیکن اجازه میدهد که عمق این فضا را حس کند، به اطراف نگاه کند و هر گوشه از استودیو را کشف کند، که این امر به شدت به غوطهوری کمک میکند و حس حضور واقعی در قلب ماجرا را تقویت مینماید.
هسته اصلی گیمپلی "کیلر فریکوئنسی" بر پایه پاسخ دادن به تماسهای تلفنی اضطراری از سوی شهروندان وحشتزده است. به عنوان فارست نش (Forrest Nash)، دیجی سابق لس آنجلس که اکنون در این شهر کوچک مشغول به کار است، وظیفه شماست که با گوش دادن دقیق به مشکلات و موقعیتهای اضطراری تماسگیرندگان، راهنماییهای درستی ارائه دهید تا از دست قاتل مرموز معروف به "مرد سوتزن" (The Whistling Man) جان سالم به در ببرند. هر تماس یک پازل جدید است که نیاز به استدلال منطقی و توجه به جزئیات دارد. تصمیمات شما در گفتوگوها مستقیماً بر سرنوشت تماسگیرندگان تأثیر میگذارد، که این امر به بازی لایهای از مسئولیتپذیری و تنش میافزاید و بازیکن را ترغیب میکند که با دقت بسیار عمل کند.
تعامل با محیط و ابزارهای استودیو یکی از جذابترین جنبههای بازی است. بازیکن باید از کنسول رادیو استفاده کند؛ میکروفون را فعال کند، دیسکهای وینیل را روی گرامافون قرار دهد، جلوههای صوتی پخش کند و دکمههای مختلف را فشار دهد. این تعاملات نه تنها حسی واقعگرایانه از کار با تجهیزات رادیویی را ارائه میدهند، بلکه به طور مستقیم در حل پازلها نیز نقش دارند. پازلها اغلب شامل بررسی سرنخها از نقشهها، کتابها، یادداشتها و مکالمات قبلی است. برای مثال، ممکن است لازم باشد مسیر گشتزنی یک نگهبان را از روی نقشه پیدا کنید یا نحوه باز کردن یک قفل پیچیده را از طریق توصیفات شفاهی یک تماسگیرنده کشف کنید. این تنوع در پازلها، بازی را از یکنواختی دور کرده و همواره چالشهای جدیدی پیش روی بازیکن قرار میدهد که نیازمند تفکر خلاقانه و دقت است.
داستان بازی در یک شب کابوسوار روایت میشود که فارست و دستیارش، پگی (Peggy)، تنها افراد حاضر در ایستگاه رادیو هستند. شخصیت فارست نش، یک دیجی کهنهکار اما کمی بدبین، به خوبی پردازش شده است. او با شوخطبعی و کنایههای خود، لایهای از کمدی سیاه را به فضای وحشتناک بازی میافزاید. رابطه او با پگی، دستیار جوان و باانگیزه، نیز یکی از نقاط قوت بازی است؛ مکالمات بین این دو، هم اطلاعات داستانی را پیش میبرند و هم لحظات طنزآمیزی را خلق میکنند. شیمی بین این دو شخصیت و دیالوگهای هوشمندانه، باعث میشود که بازیکن به سرعت با آنها ارتباط برقرار کند و سرنوشتشان برایش اهمیت پیدا کند. این شخصیتپردازی قوی، "کیلر فریکوئنسی" را فراتر از یک بازی پازل صرف میبرد و به آن عمق روایی میبخشد.
قاتل، "مرد سوتزن"، حضوری سایهوار اما بسیار مؤثر دارد. او نه تنها تهدیدی فیزیکی است، بلکه با اقدامات خود، شهر را به هرج و مرج میکشاند و تماسگیرندگان را به استودیو هدایت میکند. هر تماسگیرنده، با شخصیت و داستان منحصر به فرد خود، به پازلها و لحظات کمدی بازی اضافه میکند. از یک نوجوان وحشتزده گرفته تا یک کارآگاه پلیس بیکفایت، هر کدام اطلاعات و چالشهای متفاوتی را ارائه میدهند. کیفیت صداپیشگی در این بازی فوقالعاده است. صدای هر شخصیت به خوبی هویت و احساسات او را منتقل میکند و باعث میشود که بازیکن به طور کامل در مکالمات غرق شود. این صداپیشگی عالی، نقش حیاتی در ایجاد حس اضطراب و همچنین تزریق لحظات کمدی دارد و از ستونهای اصلی تجربه بازی به شمار میرود.
واقعیت مجازی به شکل چشمگیری تجربه "کیلر فریکوئنسی" را ارتقا میدهد. حضور فیزیکی در استودیو، با جزئیات فراوان و امکان تعامل با اشیا، حس غوطهوری بینظیری را فراهم میآورد. این حس واقعگرایانه باعث میشود که هر تماس تلفنی اضطراری، فوریت و وزن بیشتری پیدا کند. وقتی کسی با فریاد کمک میخواهد، به نظر میرسد که واقعاً در آنجا حضور دارید و باید سریعاً کاری انجام دهید. استفاده از صدای سهبعدی (spatial audio) نیز در این زمینه بینظیر است؛ تشخیص منبع صداهای اطراف، چه از طریق تلفن و چه از محیط استودیو، به حل پازلها کمک کرده و همچنین جو وحشت را تشدید میکند. این سطح از غوطهوری، بازی را از یک تجربه صرفاً تماشایی فراتر برده و به یک ماجراجویی تعاملی تبدیل میسازد که بازیکن را به معنای واقعی کلمه در مرکز رویدادها قرار میدهد.
"کیلر فریکوئنسی" چندین نقطه قوت برجسته دارد که آن را از سایر بازیهای VR متمایز میکند. ایده اصلی و نوآورانه آن در قرار دادن بازیکن در نقش یک دیجی رادیو در یک موقعیت بحرانی، به تنهایی کافی است تا کنجکاوی هر بازیکنی را برانگیزد. داستانسرایی هوشمندانه که به تدریج اسرار شهر و قاتل را فاش میکند، همراه با دیالوگهای تیز و سرشار از طنز سیاه، تجربهای چندوجهی را خلق میکند. کیفیت صداپیشگی، همانطور که ذکر شد، در بالاترین سطح قرار دارد و به تمامی شخصیتها جان میبخشد. معماری پازلها نیز بسیار خوب طراحی شدهاند؛ آنها چالشبرانگیزند اما منصفانه، و با تفکر و مشاهده دقیق میتوان آنها را حل کرد. ترکیب ژانرهای مختلف نیز بسیار موفقیتآمیز است، به طوری که بازی هم میتواند لحظات دلهرهآور داشته باشد و هم بازیکن را به خنده وادارد، بدون اینکه انسجام کلی خود را از دست بدهد. این نقاط قوت، "کیلر فریکوئنسی" را به عنوانی تبدیل کرده است که ارزش تکرار و تجربه دوباره را نیز دارد.
با وجود تمام نقاط قوت، "کیلر فریکوئنسی" ممکن است برای همه بازیکنان ایدهآل نباشد. سرعت بازی عمدتاً آرام و مبتنی بر مکالمه و حل پازل است، بنابراین اگر به دنبال یک بازی اکشن سریع یا وحشت خالص و پر از جامپاسکر (jump scare) هستید، ممکن است کمی ناامید شوید. وحشت بازی بیشتر از نوع روانشناختی و مبتنی بر تعلیق است تا ترسهای ناگهانی. همچنین، از آنجا که بخش عمدهای از بازی به گوش دادن به مکالمات و خواندن سرنخها اختصاص دارد، بازیکنانی که به این نوع گیمپلی علاقه ندارند، ممکن است حوصلهشان سر برود. با این حال، برای کسانی که از داستانهای غنی، پازلهای هوشمندانه و اتمسفرهای منحصر به فرد لذت میبرند، این نقاط ضعف به سختی به چشم میآیند و بیشتر به عنوان ویژگیهای ذاتی یک بازی خاص و هدفمند تلقی میشوند.
به طور کلی، "کیلر فریکوئنسی" برای طرفداران فیلمهای اسلشر دهه ۸۰، علاقهمندان به بازیهای معمایی و کسانی که به دنبال یک تجربه داستانی غنی در واقعیت مجازی هستند، یک انتخاب عالی است. این بازی ثابت میکند که VR تنها برای تجربههای اکشن و هیجانی نیست، بلکه میتواند بستری قدرتمند برای داستانگوییهای عمیق و خلاقانه باشد. "کیلر فریکوئنسی" با ایده نوآورانه خود، اجرای بینقص در زمینه صداپیشگی و فضاسازی، و ترکیب هوشمندانه ژانرها، نه تنها یک بازی سرگرمکننده است، بلکه یک اثر هنری به شمار میرود که مرزهای بازیهای واقعیت مجازی را گسترش میدهد. اگر به دنبال تجربهای متفاوت، پر از تعلیق، کمدی سیاه و پازلهای چالشبرانگیز در دنیای VR هستید، حتماً "کیلر فریکوئنسی" را امتحان کنید؛ شبی فراموشنشدنی در استودیو KFAM در انتظار شماست.