در دنیای همواره در حال تحول واقعیت مجازی (VR)، معیارهای متعددی برای سنجش کیفیت تجربه کاربری وجود دارد. از وضوح تصویر و نرخ نوسازی گرفته تا راحتی و ارگونومی دستگاه، هر یک نقشی حیاتی ایفا میکنند. اما یکی از داغترین بحثها در میان توسعهدهندگان و کاربران، همواره پیرامون «میدان دید» (Field of View یا FoV) هدستهای واقعیت مجازی بوده است. به طور طبیعی، هر چه میدان دید گستردهتر باشد، غوطهوری کاربر در دنیای مجازی بیشتر شده و احساس حضور در آن فضا تقویت میگردد. با این حال، اندرو بازورث، مدیر ارشد فناوری (CTO) شرکت متا، دیدگاهی متفاوت و چالشبرانگیز در این زمینه ارائه کرده است. او معتقد است که در حال حاضر، تلاش برای دستیابی به میدان دید بسیار گسترده در هدستهای واقعیت مجازی، نوعی "فداکاری بد" محسوب میشود که به قیمت کاستیهای عمده در سایر جنبههای حیاتی تجربه کاربری تمام میشود.
بازورث استدلال میکند که در نقطه فعلی از تکامل فناوری VR، مزایای افزایش میدان دید به حدی نیست که بتواند معایب ناشی از آن را جبران کند. این معایب شامل مجموعهای از چالشهای مهندسی و مالی هستند که مستقیماً بر روی قیمت، اندازه، وزن، عملکرد و راحتی هدست تأثیر میگذارند. نخستین و آشکارترین فداکاری، افزایش ابعاد و وزن هدست است. لنزها و نمایشگرهای مورد نیاز برای پوشش یک میدان دید وسیعتر، به طور طبیعی بزرگتر و سنگینتر هستند. این امر نه تنها راحتی کاربر را تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه باعث میشود هدست حجیمتر و دست و پا گیرتر به نظر برسد، که خلاف جهت گرایش صنعت به سمت دستگاههای کوچکتر و ارگونومیکتر است.
فداکاری بعدی به هزینه تولید و مصرف انرژی بازمیگردد. تولید لنزها و پنلهای نمایشگر با کیفیت بالا و مناسب برای میدان دید گسترده، بسیار گرانتر است. علاوه بر این، پردازش گرافیکی مورد نیاز برای رندر کردن محیطهای مجازی با چنین وسعتی از دید، به قدرت پردازشی بسیار بیشتری نیاز دارد. این امر به معنای استفاده از پردازندههای گرانتر و باتریهای بزرگتر است که مجدداً به افزایش وزن و هزینه نهایی محصول منجر میشود. مصرف بالای انرژی همچنین میتواند به کاهش عمر باتری در دستگاههای بیسیم منجر شود که یکی از مهمترین عوامل برای تجربه کاربری روان و بدون وقفه است.
یکی دیگر از مشکلات کلیدی که بازورث به آن اشاره میکند، کاهش "نقطه مطلوب" یا "sweet spot" در هدستهای با میدان دید گسترده است. نقطه مطلوب به ناحیهای از لنز اشاره دارد که در آن تصویر به وضوح و بدون اعوجاج دیده میشود. با افزایش میدان دید، طراحی لنزها پیچیدهتر میشود و حفظ کیفیت تصویر در سراسر لنز دشوارتر میگردد. این مسئله منجر به این میشود که کاربر برای تجربه بهترین وضوح، باید هدست را با دقت بیشتری روی صورت خود تنظیم کند و حتی با کوچکترین جابجایی سر، ممکن است تصویر دچار تاری یا اعوجاج شود. این موضوع به شدت بر روی راحتی و تجربه کاربری بلندمدت تأثیر منفی میگذارد و میتواند باعث خستگی چشم و سردرد شود.
همچنین، بازورث به پدیده "تعارض همگرایی-تطابق" (Vergence-Accommodation Conflict یا VAC) اشاره میکند که با افزایش میدان دید میتواند تشدید شود. این پدیده به ناسازگاری بین سیگنالهای دریافتی چشم برای تمرکز (تطابق) و همگرا شدن (ورژنس) بر روی یک شیء در دنیای مجازی اشاره دارد. در دنیای واقعی، این دو عمل به طور طبیعی هماهنگ هستند، اما در VR، چشم ممکن است روی یک تصویر نزدیک به لنز تمرکز کند در حالی که مغز آن را به عنوان یک شیء دورتر درک میکند. افزایش میدان دید، با ارائه تصاویر بیشتر در نواحی کناری که ممکن است دچار اعوجاج باشند، میتواند این تعارض را بدتر کرده و منجر به خستگی چشم، سردرد و حتی حالت تهوع در برخی کاربران شود.
با توجه به این چالشها، متا در استراتژیهای فعلی خود، بر اولویتبندی جنبههای دیگری از تجربه کاربری تأکید میکند که به باور بازورث برای جذب مخاطب گستردهتر و ایجاد یک تجربه کاربری قابل قبول، حیاتیتر هستند. این جنبهها عبارتند از: وضوح تصویر، روشنایی، راحتی، و کاهش موشن سیکنس. افزایش وضوح تصویر به کاربر امکان میدهد تا جزئیات بیشتری را در دنیای مجازی ببیند و متون را بدون نیاز به زوم کردن بخواند، که برای کاربردهای مختلف از بازی گرفته تا کار و آموزش، بسیار مهم است. روشنایی بالاتر نیز به واقعیتر شدن محیطهای مجازی کمک کرده و تضاد رنگی را بهبود میبخشد.
راحتی هدست، به ویژه برای جلسات طولانی مدت، از اهمیت بالایی برخوردار است. یک هدست سبک و متعادل که به خوبی روی سر قرار میگیرد و باعث فشار یا درد نمیشود، تجربه کاربری را به طور چشمگیری بهبود میبخشد. همچنین، کاهش موشن سیکنس (بیماری حرکت مجازی) از طریق بهینهسازی نرخ فریم، کاهش تأخیر و طراحی مناسب نرمافزار، برای پذیرش گسترده VR بسیار حیاتی است، چرا که حالت تهوع میتواند به سرعت کاربران جدید را از این فناوری دور کند.
بازورث همچنین به فناوریهای جدیدی مانند "اپتیکهای پنکیک" (Pancake Optics) اشاره میکند که میتواند تا حدی به حل مشکل اندازه کمک کند. این لنزها امکان طراحی هدستهای بسیار باریکتر و سبکتر را فراهم میکنند، اما خود نیز با چالشهایی مانند کاهش روشنایی تصویر و پیچیدگیهای تولید همراه هستند. با این حال، به باور او، این پیشرفتها بیشتر در جهت کاهش اندازه و بهبود ارگونومی هدستها کارساز هستند تا گسترش بیحد و حصر میدان دید.
مسیر توسعه فناوری VR یک ماراتن طولانی است و هر گام باید با دقت برداشته شود. در حالی که میدان دید گستردهتر قطعاً یک هدف نهایی در بلندمدت محسوب میشود، اما در حال حاضر، متا ترجیح میدهد بر روی بهینهسازی تجربهای تمرکز کند که همین امروز میتواند برای میلیونها نفر قابل دسترس، راحت و لذتبخش باشد. این به معنای اتخاذ یک رویکرد عملگرایانه است که بر تعادل بین پیشرفتهای تکنولوژیکی و ملاحظات اقتصادی و راحتی کاربر نهایی تأکید دارد.
در نهایت، دیدگاه بازورث نشاندهنده یک استراتژی هوشمندانه از سوی متا است. به جای دنبال کردن یک ویژگی خاص به هر قیمتی، آنها ترجیح میدهند یک محصول جامع و متعادل ارائه دهند که نقاط قوت متعددی را در خود جای داده و برای مخاطب گستردهتر جذاب باشد. این رویکرد به ویژه در بازار مصرفکننده که قیمت و راحتی از عوامل تعیینکننده هستند، اهمیت زیادی دارد. با پیشرفتهای آینده در زمینه پردازشگرها، نمایشگرها و اپتیکها، بدون شک روزی فرا خواهد رسید که دستیابی به میدان دید بسیار گسترده بدون فداکاریهای فعلی امکانپذیر شود، اما تا آن زمان، متا به دنبال تعریف بهترین تجربه ممکن با فناوریهای موجود است.
این دیدگاه تأکید میکند که واقعیت مجازی تنها در مورد نمایشگرهای با رزولوشن بالا یا میدان دید گسترده نیست، بلکه مجموعهای از عوامل به هم پیوسته است که همگی باید در هماهنگی کار کنند تا یک تجربه غوطهورکننده و بدون مشکل ارائه دهند. راحتی، سادگی استفاده و قابلیت دسترسی، اغلب عوامل کلیدیتری برای موفقیت یک فناوری در مقیاس وسیع هستند تا صرفاً پیشرفتهای تکنیکی در یک جنبه خاص. متا با این رویکرد، به دنبال هدستهایی است که کاربران واقعاً بخواهند برای مدت طولانی از آنها استفاده کنند، نه صرفاً دستگاههایی که در آزمایشگاهها عملکرد چشمگیری دارند.
بنابراین، در حالی که آرزوی دید ۱۸۰ درجه در دنیای مجازی همواره در ذهن مهندسان و کاربران باقی خواهد ماند، رویکرد فعلی متا نشان میدهد که سفر به سمت این آرمان نیازمند گامهای کوچکتر اما استوارتر است. هر نسل جدید از هدستها باید پیشرفتهای قابل لمسی را در زمینههایی مانند وزن کمتر، وضوح بهتر و راحتی بیشتر به ارمغان بیاورد، در حالی که به تدریج مرزهای میدان دید را نیز بدون فدا کردن سایر جنبههای حیاتی، گسترش دهد. این یک استراتژی صبورانه است که هدف آن ایجاد یک زیرساخت قوی برای آیندهای است که در آن واقعیت مجازی به بخشی جداییناپذیر از زندگی روزمره ما تبدیل شود.