نگهبانی الگوریتمی و آینده نامعلوم واقعیت گسترده

دنیای واقعیت گسترده (XR) در آستانه جهشی عظیم قرار دارد؛ با این حال، سایه سنگین کنترل پلتفرم‌ها، آینده‌ای مبهم را برای نوآوری‌های آزاد و متن‌باز رقم می‌زند. نمونه اخیر مسدودسازی راه‌حل ردیابی بدن متن‌باز برای هدست Quest 3 توسط گوگل، نه تنها یک رویداد منفرد، بلکه نشانه‌ای از یک چالش بنیادین در اکوسیستم فناوری است. این حادثه، به وضوح، گیت‌کیپینگ الگوریتمی (algorithmic gatekeeping) را به نمایش می‌گذارد، جایی که قدرت‌های بزرگ فناوری می‌توانند به راحتی مسیر توسعه و دسترسی به قابلیت‌های کلیدی را برای پروژه‌های مستقل و متن‌باز مسدود کنند. این مسدودسازی، در واقع، یک "بیانیه" از سوی گوگل است که نشان می‌دهد حتی در زمینه‌هایی که مستقیماً مربوط به برنامه‌های آن‌ها نیست، کنترل نرم‌افزاری عمیق آن‌ها می‌تواند مانعی جدی بر سر راه پیشرفت باشد.

پروژه "Quest Body Tracking" تلاشی جاه‌طلبانه بود که با هدف بهره‌برداری از قابلیت‌های LiDAR گوشی‌های آیفون برای ارائه یک سیستم ردیابی بدن دقیق برای کاربران هدست‌های متا Quest، توسعه یافته بود. این پروژه نویدبخش ارتقاء تجربه کاربری در دنیای واقعیت مجازی بود، به خصوص برای کاربرانی که به دنبال غوطه‌وری کامل‌تر و تعامل طبیعی‌تر با محیط‌های مجازی بودند. تصور کنید که چگونه دقت بالای ردیابی بدن می‌تواند بازی‌ها، شبیه‌سازها و حتی برنامه‌های آموزشی و سلامت را متحول سازد. با این حال، اجرای کامل این پروژه با سد محکمی به نام APIهای Play Integrity گوگل مواجه شد. این APIها، که برای تأیید امنیت و یکپارچگی برنامه‌ها و دستگاه‌های اندرویدی طراحی شده‌اند، اکنون به ابزاری برای محدود کردن عملکردهای خاص تبدیل شده‌اند.

متا Quest 3، مانند نسل‌های قبلی خود، بر پایه سیستم عامل اندروید ساخته شده است. این بدان معناست که در حالی که متا کنترل سخت‌افزاری و رابط کاربری را در اختیار دارد، زیربنای نرم‌افزاری آن به شدت به خدمات گوگل وابسته است. APIهای Play Integrity، به ویژه، نقشی حیاتی در تأیید اعتبار و امنیت برنامه‌ها ایفا می‌کنند. گوگل می‌تواند از این APIها برای تشخیص تغییرات در سیستم عامل، برنامه‌های غیرمجاز یا حتی دسترسی‌هایی که از نظر آن‌ها "خطرناک" تلقی می‌شوند، استفاده کند. در مورد پروژه Quest Body Tracking، هرچند جزئیات دقیق این "مسدودسازی" به طور کامل روشن نیست، اما گمان می‌رود که گوگل به دلیل استفاده پروژه از روش‌هایی برای دور زدن محدودیت‌های نرم‌افزاری Quest یا دسترسی به داده‌هایی که از نظر آن‌ها حساس تلقی می‌شوند، مانع از عملکرد صحیح آن شده است. این امر باعث می‌شود که "کتابخانه مشتری" (client library) این پروژه نتواند به درستی با Quest 3 ارتباط برقرار کند و عملاً توسعه آن را فلج کند.

این رویداد، بحثی گسترده‌تر را در مورد "حاکمیت دیجیتال" (digital sovereignty) مطرح می‌کند. حاکمیت دیجیتال به حق کاربران و توسعه‌دهندگان برای کنترل بر داده‌ها، نرم‌افزارها و سخت‌افزارهای خود در یک محیط دیجیتال اشاره دارد. وقتی یک شرکت ثالث، حتی اگر ارائه‌دهنده سیستم عامل باشد، می‌تواند عملکرد پروژه‌های مستقل را محدود کند، این حاکمیت زیر سوال می‌رود. این موضوع به ویژه در مورد فناوری‌های نوظهور مانند واقعیت گسترده که پتانسیل تحول عظیم در نحوه تعامل ما با جهان را دارد، بسیار حیاتی است. اگر هر نوآوری متن‌باز یا مستقل، نیازمند تأیید و اجازه یک پلتفرم مرکزی باشد، سرعت پیشرفت به شدت کند شده و تنوع ایده‌ها کاهش خواهد یافت. این وضعیت، شبیه به ساختن یک باغ محصور (walled garden) است که در آن، تنها گل‌هایی اجازه شکوفایی دارند که توسط باغبان اصلی تأیید شده باشند.

پیامدهای این نوع کنترل، فراتر از یک پروژه خاص است. این عمل، یک سیگنال هشدار دهنده برای کل جامعه توسعه‌دهندگان متن‌باز و مستقل است. سرمایه‌گذاری زمان، انرژی و منابع در پروژه‌هایی که ممکن است در هر لحظه توسط تصمیمات یک پلتفرم مرکزی متوقف شوند، بسیار پرخطر خواهد بود. این امر می‌تواند منجر به دلسردی توسعه‌دهندگان از ورود به فضای واقعیت گسترده شود، فضایی که به شدت به خلاقیت و نوآوری نیاز دارد تا از مرحله اولیه خود فراتر رود. بدون حمایت از پروژه‌های متن‌باز، بخش بزرگی از نوآوری‌ها که اغلب از حاشیه و با رویکردهای غیرمتعارف نشأت می‌گیرند، هرگز فرصت شکوفایی پیدا نخواهند کرد. شرکت‌های بزرگ اغلب به سمت سودآوری فوری و راه‌حل‌های استاندارد تمایل دارند، در حالی که نوآوری‌های حقیقی گاهی اوقات نیاز به آزمایش‌های آزاد و غیرتجاری دارند.

در این میان، مفهوم "ضرورت قابلیت همکاری" (interoperability imperative) اهمیت فزاینده‌ای پیدا می‌کند. قابلیت همکاری به معنای توانایی سیستم‌ها، نرم‌افزارها و دستگاه‌های مختلف برای کار کردن با یکدیگر بدون محدودیت‌های غیرضروری است. در حال حاضر، ما شاهد اکوسیستم‌های مجزایی هستیم که هر کدام قوانین و محدودیت‌های خاص خود را دارند. این جدایی‌ها، نه تنها به ضرر مصرف‌کنندگان است که گزینه‌های کمتری دارند، بلکه به ضرر نوآوری نیز هست. اگر سخت‌افزار یک شرکت (مانند Quest) و نرم‌افزار یک شرکت دیگر (مانند iOS LiDAR) نتوانند به راحتی با هم کار کنند، پتانسیل کامل هیچ یک از آن‌ها هرگز محقق نخواهد شد. برای اینکه واقعیت گسترده به پتانسیل کامل خود برسد، باید به سمت استانداردهای باز و رویکردی حرکت کنیم که قابلیت همکاری را به جای انحصار، ترویج کند. این یک "زبان جدید" است که باید در گفتمان فناوری غالب شود: زبانی که بر اتصال، اشتراک‌گذاری و امکان‌پذیری تکیه دارد، نه بر محدودیت و کنترل.

آینده واقعیت گسترده، به شدت به این مسئله وابسته است که آیا می‌توانیم از تنگناهای فعلی عبور کنیم یا خیر. اگر شرکت‌های بزرگ به اعمال کنترل‌های سختگیرانه بر پلتفرم‌های خود ادامه دهند، ممکن است شاهد ظهور یک واقعیت گسترده تکه‌تکه باشیم که در آن، تجربیات کاربری محدود به اکوسیستم‌های خاص و محصور می‌شوند. این امر، نه تنها به خلاقیت توسعه‌دهندگان آسیب می‌رساند، بلکه تجربه کاربران را نیز به شدت محدود خواهد کرد. واقعیت گسترده نیازمند محیطی است که در آن، ایده‌ها بتوانند آزادانه جریان یابند و ابزارهای جدید بدون ترس از مسدود شدن یا حذف شدن، توسعه یابند. این به معنای حمایت فعال از پروژه‌های متن‌باز، توسعه استانداردهای باز و تشویق به همکاری میان پلتفرم‌ها و شرکت‌های مختلف است.

برای جلوگیری از تبدیل شدن واقعیت گسترده به یک میدان نبرد برای کنترل پلتفرم‌ها، نیاز به تغییر رویکردی اساسی است. قانون‌گذاران، مصرف‌کنندگان و توسعه‌دهندگان باید همگی نقش خود را ایفا کنند. قانون‌گذاران باید به مقرراتی فکر کنند که از قابلیت همکاری و نوآوری آزاد حمایت کرده و انحصارطلبی را محدود کند. مصرف‌کنندگان باید از محصولاتی حمایت کنند که به این اصول پایبند هستند و توسعه‌دهندگان باید به تلاش‌های خود برای ایجاد راه‌حل‌های متن‌باز و قابل همکاری ادامه دهند. این یک نبرد برای "آزادی دیجیتال" است؛ نبردی که در آن، آینده نحوه تعامل ما با فناوری و جهان مجازی، رقم خواهد خورد. ما باید از "نگهبانی الگوریتمی" فراتر رویم و به سمت یک اکوسیستم باز و فراگیر حرکت کنیم که در آن، "حاکمیت دیجیتال" برای همه محقق شود و "ضرورت قابلیت همکاری" به عنوان یک اصل راهنما پذیرفته شود. تنها در این صورت است که واقعیت گسترده می‌تواند به پتانسیل کامل و دموکراتیک خود دست یابد و نه تنها برای چند شرکت بزرگ، بلکه برای بشریت در کل مفید باشد.

این رویداد اخیر با گوگل و Quest 3 یک زنگ خطر است. این نشان می‌دهد که حتی در حوزه‌هایی که هنوز در مراحل اولیه توسعه هستند، مکانیسم‌های کنترل پلتفرم‌ها می‌توانند به سرعت وارد عمل شوند. درسی که باید از این اتفاق گرفت، این است که نباید آزادی و انعطاف‌پذیری را فدای راحتی یا تمرکزگرایی کرد. جامعه واقعیت گسترده نیاز دارد که در این مراحل اولیه، بر روی ساخت پایه‌هایی قوی از قابلیت همکاری، استانداردهای باز و حمایت از نوآوری متن‌باز تمرکز کند. در غیر این صورت، این فناوری انقلابی ممکن است قبل از آنکه بتواند به طور کامل شکوفا شود، در چنگال محدودیت‌های اکوسیستم‌های بسته گرفتار آید. این فرصت برای شکل‌دهی به آینده XR است، و باید از آن به نفع آزادی و نوآوری استفاده کنیم.

اشتراک پست
شما باید وارد شوید برای ارسال نظر
بالا